جدول جو
جدول جو

معنی نمره برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

نمره برداشتن(غُصْ صَ خوَرْ / خُرْ دَ)
ثبت کردن و نوشتن نمره ای که نمودار و شاخص چیزی است، مثلاًدر راهنمائی و رانندگی، شمارۀ اتومبیلی را که راننده اش مرتکب خلافی شده است برای اخذ جریمه ثبت کردن
لغت نامه دهخدا
نمره برداشتن
یاد داشت کردن، پاسبان یا افسر راهنمایی نمره ماشینی را که راننده آن از مقررات تخلف کرده، شماره برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عِ یَ نُ / نِ / نَدَ)
غریو کردن. فریاد و فغان کردن:
به شهر اندرون نعره برداشتند
وز آن پس همه شهر بگذاشتند.
فردوسی.
سپه یکسره نعره برداشتند
سنان ها به ابر اندر افراشتند.
فردوسی.
سوی پهلوان روی برگاشتند
وز آن دیدگه نعره برداشتند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
استفاده کردن از سود چیزی.
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
قطره زدن. (آنندراج). تند رفتن:
ندارد آن درازی ره که سالک قطره بردارد
فضای هر دو عالم کرد راه نیم گام اینجا.
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
رجوع به قطره زدن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ دَ)
کتاب و یا مکتوبی را از روی کتاب و مکتوب دیگر نوشتن. (ناظم الاطباء). استنساخ. نسخه کردن. رونویس کردن:
اسیران بدین نسخه دارند کار
کز او نسخه برداشت رومی نگار.
ظهوری (از آنندراج).
رجوع به نسخه شود
لغت نامه دهخدا
(صَحْ حَ / صِحْ حَ کَ / کِ دَ)
مهربرگرفتن. مهر و نشان از نامه دور کردن و آن را گشودن، دوشیزگی بردن. ازالۀ بکارت کردن
لغت نامه دهخدا
(صَ نَ وَ دَ)
به ترک دوستی و علاقه گفتن:
ز شیرین مهر بردارم دگربار
شکرنامی به چنگ آرم شکربار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تَهْ کَ / کِ دَ)
راه برداشتن. طی طریق کردن. راهی شدن. عازم شدن:
به چونین بیابان و ریگ روان
سپه برد و برداشت ره پهلوان.
اسدی.
رجوع به راه برداشتن شود
لغت نامه دهخدا
استفاده کردن از سود چیزی، برداشتن حاصل زراعت، سهم گرفتن، عمل بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن
فرهنگ لغت هوشیار
قطره زدن: ندارد آن درازی ره که سالک قطره بردارد - فضای هر دو عالم گرد راه نیم گام اینجا
فرهنگ لغت هوشیار
پاچن برداشتن نسک برداشتن رو نوشت برداشتن رونوشت برداشتن استنساخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسخه برداشتن
تصویر نسخه برداشتن
((~. بَ تَ))
رونوشت برداشتن، استنساخ کردن
فرهنگ فارسی معین